♡My memories in Bayan♡
تو این پست قراره یه مقدار از خاطرات
دوسالی که تو بیانم رو بگم ^^
هر چند روز یبار آپدیت میشه ^^
چون کلشو یجا نمیخوام بدم وقت میبره... :)
Pt1 آشنایی
آخرای تابستون بود، تو نت دنبال یه جا میگشتم از کیپاپ یا بی تی اس فعالیت کنه، گشتم و گشتم که یهو kpop land رو پیدا کردم...
خب عین چی هر پستی میذاشت دنبال میکردم که یه روز چشم به کامنتا خورد و دیدم اکثر کسایی که کامنت دادن خودشون هم یه وب داشتن و برام جالب بود برا همین بیشترشون رو بوک مارک کردم
(بنده تا دو سال پیش نمیدونستم وب اصلا چی هست)
.
تو سه روز کل بچه های بیان رو شناختم بدون اینکه کسی بفهمه من اصلا وجود خارجی دارم، میدیدم یسره پست میزاشتن، مسخره بازی میکردن و نسبت فامیلی میدادن و ... عاشق فضاش شدم. یجایی که با تمام واقعیت های زندگی متفاوت بود، جایی که هیچکس ناراحت نبود و ...
تو اون زمان یادمه آیدا و سپهر و ای جی رو خوب میشناختم، سپهر رو بخاطر وب bts که داشت، ای جی رو بخاطر اون وب رپش و آیدا هم بخاطر وب kpop land .
هر روز به عنوان یه روح بچه های بیان رو دنبال میکردم و هیچ پستی شون رو از دست نمیدادم و جالب بود با این همه علاقه ای که به اون فضا و وبلاگ داشتم چرا تا اون موقع وبی نزدم
Pt2 خودکشی؟